یکپارچگی در طرز فکر کوچینگ
نوشتههایم در مورد ترس و رشد فردی به جایی رسیده است که باید رهایشان کنم. برای پیش رفتن، نیاز است دیدگاهی دیگر را مطرح کنم که با آن میتوان مسیر پیشرو را بهتر دید. بنابراین میپردازم به چیزی که به آن نظریات یکپارچهکننده میگویند.
در اکثر مواردی که داشتم در مورد یک تکنیک رشد فردی مطالعه میکردم؛ حس میکردم چیزی کم است. انگار که دست گذاشته باشند روی یک قسمت و سعی کرده باشند همه چیز را بیاندازند گردن آن. البته کار به این ترتیب راحت میشد ولی حرکت سخت بود. همیشه آن قسمتهای نادیده پایت را میگرفتند و کندت میکردند.
مثلاً بعضی توصیه میکردند، فکرهایت را درست کن! احساسات میماند. بعضی توصیه میکردند هیجاناتت را مدیریت کن! باورها و عقاید نادرست مشکل درست میکرد. معنی را میچسبیدم بقا شاکی میشد. به بقا و ثروت میپرداختم هویتم قهر میکرد. ای داد! چه باید کرد؟
تا رسیدم به اولین راهنمای جامع! در تاریخچه مطالعات من اولین راهنمای جامع رشد فردی کتاب هفت عادت مردمان مؤثر استفان کاوی بود. همین شد که همه کتابهای خودیاری خودم را بخشیدم.
بعد از آن دیدم که این مشکل را خیلی از نظریهپردازان دیدهاند و در اینباره مدلهای جامع فراوان وجود دارد. آنها هم چند دسته هستند. بعضی فقط به درد تبیین میخوردند و بعضی تکنیکهای جامع برای تغییر هستند. در این مورد هم بیشتر خواهم نوشت.
اما آنچه در اینجا میخواهم به آن بپردازم اهمیت دیدگاه یکپارچه در کوچینگ است. امروزه در بیشتر آموزشهای کوچینگ به مدلها اهمیت داده میشود. مدلهایی که مسیر اجرای کوچینگ را مشخص مینمایند. بیشتر این مدلها که به تبع سلف خود ویتمور طراحی شدهاند مدل های پرسشگری هستند.
اما باز هم کوچ به چیز دیگری نیاز دارد. دیدگاهی که به او بگوید دارد چه اتفاقی میافتد. چیزی از دانش و طرز فکر که بتواند مسیر را برای کوچ و کوچی شفافتر کند.
یکپارچگی پاسخ یکی از مشکلترین چالشها در مغز کوچها است. چه بخواهیم دیگران را کوچ کنیم چه بخواهیم برای کوچ خودمان و رشد فردی برنامه بریزیم.
اما یکپارچگی در کل یعنی چه؟
در اینجا منظور ما ابزاری است که بتواند نگاه کوچ را به جنبههای گوناگون موضوع هدایت کند. این ابزار به او کمک خواهد کرد بهتر به کاوش موضوع بپردازد. قطعاً کاوش عمیقتر و نظاممندتر میتواند کوچ را در بزرگترین وظیفهاش که همراهی برای بهتر فکر کردن و خلاقانه راهحل یافتن است یاری کند.
ما به دنبال نظریات همهجانبه، یا نظریهای برای همه چیز نمیگردیم. منظور ما در اینجا این است که بدانیم چگونه به عنوان یک کوچ مطمئن باشیم به کوچی کمک کردهایم که به مشکلش احاطه پیدا کند، بدون اینکه ما مداخلهای در جهت دادن به افکار او کرده باشیم. پاسخ این چالش به نظر من در دیدگاههای یکپارچه نهفته است.
با من همراه باشید!
دوباره و این بار مسلح به رویارویی ترسها خواهیم آمد.
[…] یکپارچگی در طرز فکر کوچینگ […]