سفری از رؤیا به معنی

من امروز رویایی دارم!

رؤیای من اینست که سرانجام روزی دره‌ها بالا خواهند آمد و تپه‌ها و کوه‌ها پایین خواهند رفت، ناهمواری‌ها هموار خواهند شد و ناراستی‌ها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست. (مارتین لوتر کینگ)

وقتی داریم از معنی حرف می‌زنیم داریم از چه حرف می‌زنیم؟ چرا معنی مهم است؟ راه یافتن معنی چیست؟

این روزها وقتی دارم ابزارهای کوچینگ را بالا و پایین می‌کنم تا بتوانم بهتر آدمها را همراهی کنم؛ یا دیگر مشتاقان تازه‌وارد به حیطه کوچینگ را با معجزه این فرآیند آشنا کنم؛ همه راه‌ها به معنی ختم می‌شود.

هرم مازلو (Maslow) و نیاز به خودشکوفایی(Self-Actualization)، هرم گرگوری بتسون یا دیلتز یا سطوح عصبی منطقی (Logical Level) و هفت عادت مردمان مؤثر کاوی و …

در همه مواردی که نام بردم معنی یا معنویت مدام تکرار می‌شود. ویتمور هم کوچینگ عمیق را فارغ از معنی نمی‌دانست و معتقد بود نهایت عملکرد در سازمان وقتی اتفاق می‌افتد که فرهنگ سازمانی درگیر معنی است.

معنی راه حل گذر از موانع ذهنی و عینی هم هست. از جمله این موانع، حضرت ترس است. اما این معنی چیست که عالمی را به دنبال خویش کشانده است؟

پیش از آن باید با مفهوم دیگری که این روزها به آن هم می‌پردازم آشنایتان کنم. اگر فلسفه می‌خوانید و با آن آشنا هستید به من و ما کمک کنید بیشتر با آن آشنا شویم.

دگربودگی یا دیگری‌گون یا Otherness

این مفهوم یعنی بیرون آوردن سر از لاک خود و نگاه به بیرون. از این هم پیشتر رفتن و از آن بیرون به خود نگریستن.

دگربودگی یعنی نگاه به خود و دیگری از ناحیه تفاوت نه تناقض؛ پیچیده و زیبا.

خود در مقابل دیگری است. دیگری کسی که در اخلاق کانتی، قانون طلایی محافظتش می‌کند. کسی که باید با او همانطور رفتار کنم که دوست دارم با خودم رفتار شود.

نمی‌خواهم وارد مفاهیم فلسفی شوم که چندان توان پنجه درانداختن با آنها را ندارم.

من هستم و ترس‌هایم. اما دریغ که از دیگری گریزی نیست.

من از آدم‌ها می‌ترسم. شما هم می‌ترسید. این آدم‌ها ترسناکند، چون دیگری هستند. دیگری، به قول لویناس، بی‌چهره است. بی‌چهرگی، نشان شر است. شر، ترسناک است.

راه گریز از ترس‌ها، معنی است و من تعریف مشترکی از معنی در همه آثار نویسندگان متأخر یافته‌ام. معنی یعنی حضور در جهان دیگری. بیرون شدن از خود. تعلق به چیزی بزرگتر از خود. معنی می‌تواند شکل بودن را تعیین کند. معنی، جواب این سؤال است که بودن تو قرار است چه فایده‌ای داشته باشد؟

وقتی از این زاویه به معنی بنگریم؛ معنی یعنی سفر در خود را تمام کردن و به سمت دیگری رفتن.

نمی‌دانم شما هم یاد مراحل سلوک عرفانی افتادید یا نه. سفر از خود به خلق. (یادم باشد، یک روز باید به آثار روان‌شناختی عرفان ایرانی بپردازم.)

معنی یافتن

یادم می‌ماند که کم‌کم ابزارهای یک کوچ را برایتان افشا می‌کنم که بتوانید خودتان را کوچ کنید. تا بحال در نوشته‌هایم شما را در جریان یک کوچینگ خود (self-coaching) زنده گذاشته‌ام! ?

با همه این مواردی که گفتم؛ دیده‌ام که آدم‌ها تا تعریف هویت، آهسته یا سریع، با ترس و لرز یا با شوق فراوان، بهرحال می‌آیند. اما برای رفتن به پله بعد و یافتن معنی، ناگهان پیروان بی‌چون و چرای قالب‌های مرسوم اجتماعی می‌شوند. درحالی که مرحله معنی به ما می‌گوید که تا تو از دریچه چشم دیگری به خود ننگری و فاصله خود با دیگری را نسنجی معنی خویش را نمی‌یابی.

ناگهان همه می‌خواهند تأثیرگذار باشند. مؤثر باشند. زندگی دیگران را بهتر کنند و …

دست بردارید! خب جزئیات؟ تصویر؟ خواست؟ …

من میانبری را امتحان کرده‌ام.

رؤیا

وقتی یافتمش که داشتم به خودم در خواب‌هایم فکر می‌کردم. در خود، اما درحال نگاه کردن از بیرون به خود. یک‌جور دانای کل. آگاه به قبل و بعد و باز شگفت‌زده از آنچه در حال اتفاق می‌افتد.

ارشمیدس‌وار (البته نه برهنه!)‌ فریاد زدم که یافتمش. من رؤیایی دارم! رؤیاهایی معنی‌دار. معنی‌هایی که در ذات، واحدند و در صورت‌های رؤیایی دیگرگون، تکرار می‌شوند.

در رؤیاهایم، من آنم که قصه می‌گوید و شفا می‌دهد. شمنم. منتقل کننده حکمت و خرد گذشتگانم و ثبت‌کننده تجربه شکارچیانی که در گوشم از رؤیاهای بیداری‌شان زمزمه می‌کنند.

و من یافتم معنایم را،

و

گذشتم از تکرار بی‌تأثیر اشکال مختلف صرف اثر و اثرگذاری.

حالا می‌نویسم برای آن دیگرانی که همچنان از آنها می‌ترسم. من معنایم را در رؤیاهایم دیده‌ام. آنجا که من هستم و دیگری. مثل مارتین لوترکینگ، من هم هربار کلاسی را به پایان رسانده‌ام لبخندی زده‌ام و گفته‌ام:

من رؤیایی دارم!

برایم بنویسید که رؤیای شما چیست. بنویسید که این متن چقدر به آنچه شما خواسته‌اید نزدیک بوده است. آی دیگران بیایید از چشم همدیگر به هم بنگریم تا ما بشویم و بعد دیگران و دیگران و دیگرانی بیشتر را به خودی‌ها پیوند بزنیم.

Related Articles

Responses

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. بعد از تجربه حضورم در کلاسهاتون در طی این چهار ماه ، می توانم ببینم که چطور رویایتان را زندگی می کنید و من آن شاگردم که هر جلسه در حال شفا گرفتنم.
    آن قسمت که به آیینه وار دیدن خودمان اشاره کردید من رو به فکر فرو برد
    که در روز هر چند ساعتی خودم را از نگاه دیگران ببینم
    رویایم را به یاد بیارم و ببینم آیا در مسیرم یا فرعی می زنم….
    رویای من، کشف ارتباط فیزیولوژیک بین مغز انسان با آنچه به آن هوش کل یا روح فردی است. می باشد.
    هر کسی در وجودش قدرتی دارد که می تواند با آن خودش را شفا دهد. انسان امروزی هوشمندتر از صد سال پیش خودش هم هست.. دوست دارم تمریناتی مثل خویش کوچینگی بسازم که آدمها خودشون خودشون رو شفا بدهند.
    رویای من تبدیل شدن به ابرانسان و ساخت ابرانسان است.

گفتگو در واتساپ
1
به کمک نیاز دارید؟
Scan the code
سلام
چطور می‌تونم کمکت کنم؟