یا حضرت فیل!!
در پست قبل، سر و کله زدن با فیلسوار را یاد گرفتیم. پستهای وبلاگ، نوشتههایی خلاصه هستند و نمیخواهم خواندن آنها با سرعت متوسط، بیش از پنج دقیقه یا حداکثر ده دقیقه طول بکشد. بنابراین نمیتوان چندان به عمق مطالب پرداخت. فقط یک تذکر کوچک و ادامه ماجرا:
ما خیلی راحت از کنار فیلسوار عبور کردیم ولی در موضوعات فردی مثل موضوع مسیر شغلی، سلامت و ارتباطات، معمولاً مسئله فیلسوار جدی است. بنابراین توجه به شواهد عینیِ بیرونی را برای حل مسئله کتابخوانی جدی بگیرید. ضمناً من وقتی در مطلبی عمیقتر خواهم شد که در موردش سؤال و کامنت دریافت کنم. عدم مشارکت مخاطبان دو معنی دارد:
- هیچ کس هیچ چیز متوجه نشده است.
- همه چیز واضح و کاربردی بوده است.
در مورد اول که شکر! در مورد دوم هم که من نخواهم دانست تا شما نگویید.
برویم سر وقت فیل! این قسمت طرف سرکش و پر مسئلهای است.
۲. به فیل انگیزه بدهید:
- احساس را پیدا کنید. آگاهی به چیزی و دانستن واقعیات، منجر به تغییر نمیشود. برای تغییر باید تغییر احساس شود و حس تغییر ایجاد گردد. این ایده از کتاب «قلب تغییر جان.پی.کاتر» برداشته شده است.
اگر بخواهیم توضیح بیشتری به تعریف بالا اضافه کنم خوب است تقابل قدیمی شهود در برابر استدلال را بشناسیم. استدلال یعنی بررسی شواهد و دلایل (روش فیلسوار) و شهود یعنی درک حسی و احساسی و دریافت و برداشت فرای قضاوت استدلالی (روش فیل). یک دیدگاه غیر یکپارچه همان است که میگوید:
پای استدلالیان چوبین بود/ پای چوبین سخت بیتمکین بود
دیدگاه غیر یکپارچه دیگر دیدگاه جزمی علمی است. در این دیدگاه علم و استدلال بر همه موارد حاکم است.
نکتهای که به یکپارچگی دیدگاه کمک میکند؛ توجه به این واقعیت است که آگاهی هرگز نمیتواند تغییر را تضمین کند. تمام معتادان به سیگار، قمار، فست فود و هرچیز مضری به خوبی از مضرات مواردی که مصرف میکنند آگاهند. از طرف دیگر دوست داشتن تغییر هم تغییری ایجاد نمیکند وقتی نمیدانیم تغییر چطور است.
مسئله احساس موارد زیر را در بر میگیرد:- تغییر به شکل بررسی کن ← فکر کن ← تغییر کن از دید فیل اینگونه است:
ببین ← حس کن ← تغییر کن
حالا باید احساس را در مطالعه بیابیم. اگر فیلسوار شما متقاعد شده است که مطالعه برای شما ضروری است؛ حالا فیل باید آن را دوست داشته باشد. در مورد فیل، مرحله راه افتادن ضروری است. پس بیشترین احساس را در مطالعه پیدا کنید. احساسات چه میتوانند باشند:
بوی کاغذ
رنگ کاغذ
طراحی و صفحه آرایی
…
روی کاغذ انگشت ببرید.
محیط مطالعه را دوستداشتنی کنید.
… - هویت در تغییر مهم است. تغییر برای فیل باید یک بازی سرگرم کننده باشد که تعریف جدید و بهتری از خود ایجاد میکند.
اگر کتابخوانها برای شما بیعرضه و … هستند، فیل شما کتابخوانی شما را حمل نخواهد کرد. باید تعریف شما از خودتان، مطالعه را در خود داشته باشد. این هویت هم صادقانه و بیریا باید باشد.
یکی از مواردی که به این هویتسازی کمک میکند پیدا کردن الگوهای کتابخوانی است که دوستشان دارید. - جلوگیری از توهم مثبت برای فیل ضروری است. توهم مثبت چیست؟
ما در مورد عملکرد و تواناییهای خود بیش از حد خوشبین هستیم. فکر میکنیم یک ماه برای مطالعه کتاب خیلی زیاد است و ما بیش از اینها هستیم. بعد به همین راحتی اصلاً کتاب نمیخوانیم. برای جلوگیری از توهم مثبت باز هم احساسی متضاد چارهساز است. فیل باید از عملکرد بدش بترسد.
در مورد مطالعه ما باید به خود یادآور شویم در صورت کتاب نخواندن چه عاقبتی را خواهیم داشت. راستش باید آن عاقبت حال ما را بد کند. فیلتان نباید با تصور کتاب نخواندن با دمش گردو بشکند. - احساس مثبت چیزی است که فیل ما میخواهد. بحران و احساس منفی میتواند فیل شما را به سرعت به حرکت در بیاورد. همین است که ما در شب امتحان نه تنها اهل مطالعه بلکه تندخوان هم میشویم. مشکل آنجاست که نفس فیل زود میبرد. آنچه فیل را با استقامت و خوب و سربه راه حرکت خواهد داد احساسات مثبت حمایتکننده و قوی است.
- تغییر به شکل بررسی کن ← فکر کن ← تغییر کن از دید فیل اینگونه است:
باز هم در پستهای بعدی به فیل خواهیم پرداخت.
برای اینکه من همه حرفها را نزده باشم. لطفاً به هر میزان که میتوانید احساسات و انگیزشهای مثبت در مطالع بیابید و زیر همین پست با ما به اشتراک بگذارید.
[…] یا حضرت فیل!! […]
من هم توی حرفه خودم به یکپارچگی بسیار اهمیت میدم. اگرچه این اهمیت دادن مدل دقیق و از پیش تعیین شدهای نداشته و به فراخور مساله مراجع با سوال، پیگیر نقش احساسش توی موفقیت یا شکستش میشدم.
اما با این مفاهیمی که در این مدت مطرح کردی و جرقهای که از صحبتهات توی اولین جلسه محتواگران خورد چند تا نقطه عطف و کلیدی توی ذهنم به هم وصل شد. این ارتباط برای خودم که خیلی جذابه و دارم با استفاده از منابعی که معرفی میکنی (ای appreciator!!) کتابی که در حال نوشتن بودم و فکر میکردم کارش تمومه بازنگری میکنم. امیدوارم نتیجه چیزی باشه که به تغییر مخاطبانم کمک بهتر و بیشتری بکنه.
کمتر کسی هست که ندونه کمنقص بودن (اگر نگم بینقص بودن!) برای من یک هویت مطلوبه؛ مخصوصا در عملکرد. کاری ندارم که گاهی بیمارگونه میشه ولی الان می بینم که همین تمایل فیل من رو بیشتر برده سمت مطالعه چون بهش میگه این چند تا کتاب که سجاد معرفی کرده رو هم بخون حتما کتابی که داری می نویسی کمنقصتر خواهد شد. پس انگیزش مثبت و خوبی برای مطالعه بیشتر هست.