لابی (در کجای تغییر ایستادهایم؟)
تغییر ساده نیست. علیرغم تلاشهای زیادی که افراد انجام میدهند، معمولاً تجربه تلخ شکست در تغییر، بدون همراهی یک متخصص، اجتنابناپذیر است. شکست در تغییر میتواند لذت یک زندگی سالمتر، شادتر یا پربارتر را از ما بگیرد.
خب بگذارید از سابقه مدل پروچسکا بیشتر بدانیم شاید بهتر بفهمیم که این مدل، چگونه مشکلترین موضوعات تغییر را در نظر گرفته است.
چهار رفتار مرگبار شایع چیست؟
سیگار کشیدن، نوشیدن الکل، رژیم غذایی ناسالم و عدم تحرک
چرا این رفتارها اینقدر مهم هستند؟
چون چهار رفتار حیاتی برای زنده ماندن عبارتند از: تنفس، نوشیدن، خوردن و تحرک
سؤال اصلی پروچسکا این بود: چرا در تغییر سوء رفتارهای حیاتی شکست میخورید؟ این سؤال را از ۳۰۰ نفر از افراد یکی از مناطق محروم آمریکا پرسید. جوابها به شرح زیر بود:
-
انگیزه کافی وجود ندارد.
-
اراده کافی وجود ندارد.
-
مشکل از ژنها است.
-
مشکل شخصیت است.
-
اعتماد به نفس کافی وجود ندارد.
تحقیقات پروچسکا نشان داد که همه پاسخهای فوق غلطند. شما از طریق تبیین فیل و فیلسوار هم میتوانید غلط بودن پاسخها را تشخیص بدهید. بهرحال پاسخی که پروچسکا در تحقیاتش یافت این بود.
«اکثر مردم نمیدانند چطور تغییر کنند.»
نگران نباشید نزدیک چهل سال است پروچسکا این پاسخ را با مراحل تغییرش کاملتر کرده است ولی با وجود پرفروش بودن کتابش، این مدل راهی به سطح عموم نیافته است. پس همه با هم این نادانی را کنار میگذاریم و به دیگران هم کمک خواهیم کرد که دانا شوند.
آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که بداند و نداند که بداند/ بیدار نمایید که در خواب نماند
آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گوهر گردون بجهاند
[شعر بالا را همینطوری کامل نوشتم تا حداقل این شعر را با تمام گزینههایش در اینجا داشته باشید ? البته ترتیبش برعکس است. ?]
مرحله اول را بررسی میکنیم:
پیش از تأمل (ناآماده)
در این مرحله افراد هیچ قصدی برای تغییر در شش ماه آینده ندارند. منظور این است که فردا که سهل است حتی از شنبه هم شروع نمیکنند. اما این به این معنی نیست که آنها تغییر را نمیخواهند.
فرق زیادی بین خواستن و قصد کردن هست. مثلاً خیلی از ما میخواهیم یک ویلا در منطقهای آرام و خوش آب و هوا داشته باشیم اما فعلاً قصد نداریم این کار را بکنیم. چون اولین قدم برای قصد کردن این است که تصمیم بگیریم، قرار است چگونه هزینه خرید ویلا را بپردازیم. تغییر هم هزینه دارد و کمترین هزینهاش زمان و انرژی فردی است.
افراد در این مرحله متهم میشوند به مقاوم، بیانگیزه، ناهماهنگ و ناآماده و کاهل. اصل موضوع این است که آنها نمیدانند هزینه تغییر چیست یا اینکه آن را چگونه باید بپردازند یا هنوز برای پرداخت آن آماده نیستند.
موانع مهم افراد برای تغییر، در این مرحله عبارتند از:
-
آنها نمیدانند یا آگاه نیستند.
افراد در این مرحله نمیدانند زندگی در شکل فعلی آن چقدر برای آنها زیانبار است. از عواقب رفتار فعلی خود، آگاه نیستند. محیط به سرعت پاسخ رفتار اشتباه را نمیدهد و انسانها در وضعیت بد خود، قورباغههایی میشوند که در آب سرد و روی شعله کم به آرامی میپزند.
-
آنها اعتماد به نفس خود را از دست دادهاند.
آنقدر در راههای مختلف تغییر شکست خوردهاند که دیگر اعتماد به نفس شروع یک تغییر دوباره را ندارند.
-
دفاع از رفتاری که دیگر یک عادت مخرب است.
درواقع آنها وضعیت فعلی خود را انکار میکنند. کاملاً خود را توجیه میکنند و مسئولیت را بعهده نمیگیرند. این مورد بسیار پیچیده است و به مکانیسمهای دفاع روانی منتهی میشود که کار را سختتر خواهد کرد.
سلام کم پیدایی
سلام. چرا ترس رو ننوشتین جزء عوامل بازدارنده از تغییر؟
من به شخصه بیشتر اوقات از تغییر می ترسم. البته شاید بگوئید ترس از جهل حاصل می شود. ولی گاهی حتی با اینکه اشراف کامل به نتایج تغییر دارم باز هم از تغییر کردن می ترسم. می ترسم اوضاع بعد از تغییر بدتر از اوضاع کنونی شود.
یادم می آید جائی در آن پست های ابتدائی وبلاگ تان نوشته بودید از نوشتن می ترسید. اگر نوشتن باعث تغییر شود من هم از نوشتن می ترسم.
خیلی خوب بود ممنون
سلام
تشکر از مطلب ارزنده تون.بقیه مطلب رو از کجا و یا کی میشه دنبال کرد؟؟
ممنون از شما به مرور در وبسایت قرار خواهد گرفت